به طور ساده تمام تعاریفی که از این استراتژی وجود دارند چنین می گویند: «در هنگام صعود بازار سهام، خرید سهم هایی که قیمت شان کمتر از قیمت واقعی ست (undervalued) و همزمان فروش تعهدی (short) سهم هایی که بیش از ارزش واقعی شان رشد کرده اند (overvalued). در اینحالت اگر شاخص کل بازار (یا صنعت خاص) مثلاً 10 رشد کند، دسته اول (اگر درست انتخاب شده باشند) بیشتر از متوسط بازار رشد می کند (در این مثال 15%) و دسته دوم کمتر از میانگین. فقط برای مثال 6 درصد در نظر بگیرید. با توجه به اینکه شما دسته دوم را short کرده اید سود شما حدود 9 درصد سود می کنید. بنابراین در نهایت شما نسبت به حالتی که همه سرمایه خود را در دسته undervalued  می گذاشتید سود کمتری کردید.

اما فرض کنیم بازار کمی بعد از تشکیل سبد شما دچار ریزش سنگین می شود. برای مثال شاخص بازار30% درصد ریزش دارد. در این حالت گروه undervalued کمتر از شاخص افت می کند (مثلا 25 درصد) اما گروه overvalued  کاهش بیشتر از متوسط بازار دارد. باز هم برای مثال این کاهش را 40% در نظر میگیریم. در این حالت به دلیل short بودن در گروه overvalued سود این معامله بخشی از ضرر گروه اول را جبران می کند یا حتی سربه سر می شود.

این نکته را هم از نظر دور نداشته باشید که این تئوری صرفاً روی کاغذ ساده به نظر می رسد. ولی در عمل هر کدام از این مراحل و انتخاب ها ریسک های مختص به خودشان را دارند. سبدهای اشاره شده استاتیک نیستند و در طول زمان باید به شکل پویا آنها را بهینه کرد. ولی در مجموع، اگر این استراتژی به خوبی اجرا شود، پوشش ریسک (Hedge) خوبی برای سبد سرمایه گذاری شماست. نکته دیگر اینکه معمولاً در بازار صعودی نسبت حجم لانگ خیلی بیشتر از شورت است. مثلا نسبت آنها 3 به 1 یا 4 به یک است. حتماً تا اینجا متوجه این موضوع شده اید که این نسبت لانگ به شورت به دو عامل بستگی دارد:

  • وضعیت کلی بازار و برداشت ما از اینکه شاخص کل تا چه حد overvalued  شده است. طبیعتاً هر چقدر حباب بیشتر در بازار حس کنیم نسبت لانگ به شورت کمتر می شود.
  • میزان انحراف هر دسته از میانگین: اینکه دسته overvalued تا چه درصدی بالای ارزش واقعی ست و و دسته دوم چقدر کمتر از ارزش واقعی.

برای حالت معتدل نسبت 80% به 40% پیشنهاد می شود. ولی اگر تماً میخواهید میزان 100 درصد لانگ را داشته باشید، الگوی 125% به 25% مناسب است که در ادامه آن را شرح می دهیم.*

تذکر این نکته مهم است که در اینجا ما بسیار کلی و بدون جزئیات این روش را توضیح دادیم و نکات ریز ولی مهمی در محاسبات و تصمیم گیری ها وجود دارد که از حوصله این نوشته خارج است. بنابراین لطفا بر اساس این توضیحات معامله نکنید و همیشه در بازار مالی ریسک های موجود را در نظر بگیرید.

در بخش دوم با یک مثال عددی همه مفاهیم فوق را مرور می کنیم.

در جدول زیر فرض کرده ایم که هج فاند MNO پنج سهم را overvalued و پنج سهم را undervalued تشخیص داده و میزان فاصله هر سهم از ارزش واقعی را نیز تخمین زده که در ستون 2 آمده است. در این سناریو دو حالت رو بررسی می کنیم:

  • اول بالا رفتن متوسط یا شاخص بازار به میزان 20 درصد
  • دوم ریزش متوسط یا شاخص بازار به میزان 40 درصد

 

همچنین فرض شده است که 80 درصد سرمایه به معاملات اصلی که همان لانگ هستند، تخصیص داده شده است. در طرف مقابل هم حجم معاملات 40 درصد از کل سرمایه مفروض است. پاسخ این سوال که چرا 80 و 40 که جمعشان 100 نمی شود را در معادلات گذاشته ایم، در انتها خواهیم داد.

در جدول زیر محاسبات بازده کل سرمایه مثال فوق با استراتژی عادی آمده است:

امّا بیایید همین محاسبات را با استراتژی long/short انجام دهیم:

می توانیم محاسبات فوق را به شکل زیر خلاصه کنیم:

جمع بندی محاسبات مقایسه ای مثال برای استراتژی لانگ/شورت هج یا long/short یا hedge

همان طور که در بالا مشاهده می کنید به طور خلاصه بر اساس محاسبات زیر در حالت ادامه صعود بازار در استراتژی عادی که همه سرمایه خود را به دسته undervalued اختصاص می دادید بازده شما در حالت ادامه صعود بازار 28 درصد و در حالت ریزش 24-% است. اما در حالت استراتژی هج در بازده در صعود 17% و بازده در نزول 2% است.

  اما بازگردیم به سوالی که در مورد اختصاص سرمایه پیش می آید. ما 80 درصد سرمایه را به معاملات لانگ اختصاص دادیم و قاعدتاً 20 درصد باقی می ماند که به باید به short به کار رود. امّا از آنجا که در اغلب موارد انجام معاملات short یا همان فروش تعهدی با وثیقه کردن50 درصد ارزش مورد نظر، امکان پذیر است، ما هم از این قاعده استفاده کردیم تا بازدهی سرمایه مان را بالاتر ببریم. 

یکی از مرسوم ترین نسبت ها در این زمینه استراتژی 125/25 است. یعنی 125 درصد لانگ و 25 درصد شورت که مجموع آن را به همان 100 می رساند. 

جمع بندی

 حالا که منطق این استراتژی برای شما مشخص تر شد، میبینید که در این مسیر واقع مقداری از سود احتمالی را با مقدار قابل توجهی از ریسک معاوضه کرده ایم.

با توجه به عدم دسترسی بیشتر تریدرهای ایرانی به بازارهای سهام جهانی (به جز در موارد معدود مثل شاخص ها)، می توان گفت بیشترین کاربرد این استراتژی در بازار کریپتو است. اگر یک بار دیگر مطلب را بخوانید و به جای سهم، کلمه رمزارز را جایگزین کنید متوجه کاربرد بسیار عالی این استراتژی در بازار کریپتوکارنسی خواهید شد. بعدتر بیشتر در مورد کاربرد استراتژی long/short در طراحی پرتفوهای کریپتویی بیشتر صحبت می کنیم.

راهنمایی: به جای شاخص قیمت بیت کوین، و برای یافتن overvalued و undervalued به نمودار هر رمزارز در پایه BTC نگاه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *